یکی از هنرمندان صنایع دستی که در سالهای اخیر محصولات او در صنعت هدایای تبلیغاتی مورد استفاده قرار گرفته خانم پقه است. خدیجه پقه، هنرمند ۶۱ ساله آق قلایی است که داستان زندگیاش برای دقایقی مسحورتان میکند.
در ادامه بخشی از صحبتهای خانم پقه در مورد سالها فعالیتش در حوزه صنایع دستی را بخوانید:
خدیجه خانم وقتی فقط ۷ ساله بوده، در روز عید قربان از روی تاب به زمین میافتد و این شکستگی به خاطر نبود امکانات به قطع دست چپش منجر میشود. این حادثه مسیر زندگی این بانونی هنرمند را تغییر میدهد:
مادرم میگفت تو نمیتوانی!
“مادرم توی بیمارستان گریه میکرد که تو دیگه مثل دخترهای مردم نمیتوانی زندگی کنی” ناراحت مادرم بودم و روی تخت به او قوت قلب میدادم که مادر من از پس زندگی خودم برمیام.
من تک دختر بودم. مادرم اجازه نمیداد یک لیوان آب دست بگیرم. اما من به بهانه بازی در حیاط خانه، یواشکی نخ بر میداشتم و زیر درخت مشغول بافت گلیم شدم، بعد از چند روز یک گلیم کوچک بافتم.
با دست راست و پای چپ گلیم بافتم
باورشان نمیشد، من از پای چپ کمک میگرفتم و با یک دست و یک پا، گلیم بافتن یاد گرفتم.
به مادرم ثابت کردم که میتونم
“نخستین بار که خواستم پشتی ببافم، مادر اجاز نمیداد. توی روستا خیلی من را دوست داشتند، به همین خاطر رفتم از نخ فروش روستا نخ نسیه گرفتم، از زن عمویم دار قالی گرفتم و از همسایهها وسایل قالی بافی”
پانزده روز تمام از خانه بیرون نرفتم تا نخستین پشتیام را بافتم. مادرم باور نمیکرد، اما من به مادرم ثابت کرده بودم که از پس کارهای خودم برمیام و از بقیه هم بهترم!
از همه سریع تر بودم!
وقتی فهمیدند که من توان گلیم بافی و قالی بافی و سوزن دوزی دارم، از من میخواستند که به بقیه دخترهای روستا کمک کنم. میرفتیم پای دار قالی همسایهها و مسابقه میدادیم. من با یک دست و یک پا میبافتم اما آنها را میبُردم.
بعد که ازدواج کردم، همسرم خیلی مهربان و خوب بود، خیلی به من کمک میکرد. ما صاحب ۳ دختر و ۳ پسر شدم. همه کارهای خانه رو خودم میکردم. من با یک دست خمیر میکردم، نان میپختم، آشپزی میکردم. همیشه یادم بود که به مادر قول دادم از پس کارهای خودم برمیام.
خانم پقه علاوه بر اینکه خودشان را توانمند کردهاند، نقش مهمی در توانمندسازی دختران و زنان روستایی داشته است. او اکنون علاوه بر تخصص در حوزه صنایع دستی در حوزه کارآفرینی و هدایای تبلیغاتی نیز یکی از چهرههای شناخته شده است که در این خصوص نیز حرفهای جالبی برای گفتن دارد.
پانصد نفر را آموزش دادم
الان کارگاه آموزشی دارم و با کمیته امداد طرف قرارداد هستم. ۵۰۰ نفر رو که کمیته معرفی کرده آموزش دادم.
الان که ۶۱ سال دارم هنوز هم کار میکنم و قالی میبافم و در همه نمایشگاههای صنایع دستی هم هستم. تا حالا بیشتر از ۱۰۰ نمایشگاه رفتم.
خیلیها دائم غر میزنند که کار نداریم، پول نداریم، نمیشود، نمیتونیم؛ اینها نیست، این آدمها نمیخوان کار کنند.
هرکسی که من رو ببینه میگه، این نمیتونه. ولی من تونستم و خیلی کار کردم و الان همه چی دارم.
مثل سنگ که توی بیابون ریخته، پول هم توی خیابون ریخته؛ هر کسی کار کنه و زحمت بکشه میتونه پولهای روی زمین ریخته رو برداره.
استفاده از محصولات جذاب این هنرمند در صنعت هدایای تبلیغاتی از یک طرف سبب رشد اقتصاد این گروه میشود. از سوی دیگر باعث میشود تا هدایای تبلیغاتی شما در میان هدایای شرکتهای دیگر بیشتر جلب توجه کند. اهمیت هدیه خاطر انگیز که به مشتریانتان میدهید را هنگامی متوجه خواهید شد که مشتری، برایتان مشتری میآورد.