صنایع دستی ایرانی کی از مواردی است که بسیاری از شرکتها تلاش میکنند تا از آنها به عنوان هدایای تبلیغاتی استفاده کنند.
یکی از شاخههایی که در صنایع دستی ایرانی به عنوان فعالیت در حوزه مسئولیت اجتماعی مورد توجه سازمانها قرار گرفته است، کپوبافی سنتی خوزستان است.به همین دلیل به سراغ خانم تختایی پور رفتیم. مریم تختایی پور استاد حصیر بافی و کپوبافی است. او متولد سال 51 از روستای رزگه از شهرستان دزفول استان خوزستان است. وی که به واسطه توان تولید و تامین هدایای تبلیغاتی با تیراژ بالا از فعالان این حوزه هم هست، اصالتی بختیاری دارد و با لهجه شیرین بختیاری داستان زندگی حرفهای خود را برایمان تعریف کرد:
از لج مادر بزرگم کپوبافی یاد گرفتم
- زمان شاه میخواستم به مدرسه بروم که مادربزرگم گفت چه معنی داره دختر سر کلاسی بره که معلمش مرد باشه! و به من اجازه مدرسه رفتن نداد. اما خواهر کوچکترم رو فرستاد مدرسه! و من را برای چراندن بزغالهها به کوه میفرستاد!
به جای چراندن بزغالهها حصیر میبافتم!
- از آن موقع با مادربزرگم سر لج افتادم! یک روز یک ماشین از شهر برای او کاموا و حصیر آورد. من هم آن وسایل را یواشکی برداشتم و با خود به کوه بردم و شروع کردم به کپوبافی.
- شب حصیر بافته شده را در کوه قایم کردم، اما فردا که آمدم دیدم روباه خرابش کرده. دوباره شروع کردم و بعد از چند روز کاری که بافته بودم رو آوردم خانه و کارم رو به مادرم نشان دادم. تعجب کرده بود که چطور اینقدر خوب بافتهام.
همیشه در روستا بهترین بودم
- از 8 سالگی حصیربافی را خوب بلد شدم. همیشه در روستا تک بودم و برای جهیزیه دختران روستا کپوبافی میکردم. از جهاد آمدند به روستای ما و خیلی کار من را پسندیدند. هرچند چند کار قدیمی ما را بردند و نفهمیدیم چی شد!
- بعد از ازدواج به دزفول آمدیم و از آنجا همکاری من با میراث فرهنگی شروع شد. در خیلی از نمایشگاهها شرکت کردم و کم کم شناختهتر شدم.
به شوهر و دختر و پسر و عروسم خودم آموزش دادم
- همه اعضای خانوادهام به نوعی درگیر کپوبافی هستند. بعد از ازدواج به شوهرم کپوبافی یاد دادم. دختر و پسرم هم یواش یواش کنار خودم آموزش دیدند؛ هرچند دخترم درگیر دانشگاه شد و الان کمتر فعال است. عروسم که اتفاقا زیر دست خود آموزش دیده، 2 نشان ملی گرفته و برای خودش حرفهای شده.
- همسرم یک دوره مربی زندان دزفول هم بود و به زندانیها هم حصیربافی یاد میداد.
هشت نشان ملی دارم!
- من 8 نشان ملی دارم. 2 بار هم هنرمند برتر شدم. یکبار در خوزستان خودمان و یک بار هم در تهران. حداقل در 50 نمایشگاه هم شرکت کردهام.
- الان هم یک کارگاه در روستایمان دارم که بنا به سفارش کارهایی که میگیرم 50 تا 70 خانم که خودم آموزششان دادم درگیر کار هستند. البته بیشتر از اینها بودند. اما خیلیهاشون “اوسا کار” شدند و برای خودشون کار میکنند.
تعجب استاد بامبوبافی چینی از هنر ما!
- یکبار یک استاد چینی آوردند بوشهر که به ما بامبو بافی یاد بدهند. کارهای من رو که دید، فکر کرد از قالب استفاده میکنم. وقتی فهمید قالبی وجود ندارد از تعجب مانده بود! آخر سر هم هیچ چیزی به ما یاد نداد و کار ما رو دزدید و برد. فقط با لپ تاپ به ما عکس نشان داد.